میرزاده عشقی،مشروطه خواه شوریده
دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۰۴ ب.ظ
نام : سید محمد رضا
شهرت : میرزاده عشقی
تخلص : عشقی
تولد : 1273 شمسی
محل تولد : همدان
وفات : تهران 1303 شمسی
آرامگاه : ابن بابویه شهر ری
سید محمدرضا پسر حاج سید ابوالقاسم در سال ۱۲۷۳ در
شهر همدان به دنبا آمد
وی از 7 سالگی شروع به آموزش ادبیات فارسی و زبان فرانسه
کرد.
عشقی در جریان جنگ
جهانی اول به ترکیه رفت و چند سالی در استانبول ماندگار شد و مدتی بطور مستمع آزاد با رشته علوماجتماعی
و فلسفه در دارالفنون آشناشد.
عشقی علاوه بر سرودن اشعار جالب با مضامین تازه مقاله
نیز مینوشت و شخصاً روزنامه قرن بیستم را منتشر کرد اما بیش از 17 شماره از این
جریده چاپ نشد.
عشقی در استانبول در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه
دارالفنون باب عالی جزء مستمعین آزاد بود و اپرای رستاخیز شهریاران ایران را در
آنجا نوشت.
اپرای رستاخیز شهریاران ایران، ایدهآل یا سه تابلوی
عشقی (شب مهتاب، روز مرگ مریم و سرگذشت پدر مریم) و اشعار مختلف و مقالات متعدد
برخی از آثار این شاعر و نویسنده است.
من شروع کردم به یک نو ظهوری افکار شاعرانه را به نظم در آوردم و پیش خود خیال
کردم که انقلاب ادبیات زبان فارسی با این اقدام انجام خواهد گرفت.
سه تابلو
ایده آل مرا که به مرور در جریده ی شریفه ی شفق سرخ منتشر می شود به دقت بخوانید
اگر نواقصی در آن دیدید چون در آغاز کار است مرا معذور بدارید، انشالله شعرای
آینده دنباله ی این طرز گفتار را گرفته تکمیل خواهند کرد.
بیچاره نیستم من و در فکر چاره ام / بیچاره آن کسی است که در فکر چاره نیست
من طفل انقلابم و جز در دهان من / پستان خون دایه این گاهواره نیست
احوال من نموده دل سنگ خاره نرم/ آخر دل تو سختتر از سنگ خاره نیست
من عاشقم٬ گواه من این قلب چاک چاک / در دست من جز این سند پاره پاره نیست
---------------------------------------------------------------------------------------------------
خاکم به سر ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم
من آن نیم که به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق «عشقی» ای وطن، ای عشق پاک ما
ای آنکه ذکر عشق تو شام و سحر کنم
شعر از میرزاده عشقی - روحش شاد
شعر از میرزاده عشقی - روحش شاد
- ۹۳/۱۱/۲۰
وااااای فامیلیشم عشقی بوده :)